بهاور

گاهی قلب انسان چیزهایی را می بیند که با چشم قابل رؤیت نیست

بهاور

گاهی قلب انسان چیزهایی را می بیند که با چشم قابل رؤیت نیست

وضوح ویرانگر


ما پذیرایِ تقدیم نشده هاییم : به یاریِ توهّم


نورِ دیدگانِ من : دنیایی جدا ، اما از آنِ من



در بود ونبودت ، حضور داری


گاه پرتو نوری روشن می دارد ، رزق روزانه ی ما



سهم تو افکارند ، همچون پرندگان بر شاخساران


تنهایی ، مایملک توست ، همچون سایه ات


به لرزه در می آید تاریکروشنِ دو دل ، با تلنگرِ روز



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد